...

این دلنوشته ها و گاهخوانده ها یادآور روزگاریند که به جرم عهد نبسته ام چکه چکه می بارمشان

...

این دلنوشته ها و گاهخوانده ها یادآور روزگاریند که به جرم عهد نبسته ام چکه چکه می بارمشان



" هیچکس فنجان قهوه ام را نخوانده است

بی آنکه تو را در آن نبیند

هیچکس خطوط کف دستم را ندیده است

بی آنکه چهارحرف از اسم تو را بگوید ..

 

بر سر ما چه خواهد آمد

در آمد و شدهایمان

اکنون که تمامی کافه ها چهره ی ما را به یاد دارند ..

 

همه چیز را می شود حاشا کرد

جز ...

ما در معرض جهانیم "



   نوشته شده در جمعه 3 آذر ماه سال 1391ساعت | 21:44 توسط mar02:00mak | نظرات (0)