اگر دری میان ما بود
میکوفتم
درهم میکوفتم
اگر میان ما دیواری بود
بالا میرفتم پایین میآمدم
فرو میریختم
اگر کوه بود دریا بود
پا میگذاشتم
بر نقشهی جهان و
نقشهای دیگر میکشیدم
اما میان ما هیچ نیست
هیچ
و تنها با هیچ
هیچ کاری نمیشود کرد*
* شعر از شهاب مقربین
- - - - - - - - -
آنقدر دل دل کردم برای رسیدن پاییز ِ امسال .. که رسید .. تابستان ، نیمه نشده ، پاییز رسید .
باید برای پنجره ها نایلون بخریم!
با تو هرگز به پایان خویش نمی رسم
روی آن شیشه تبدار تو را " ها " کردم
اسم زیبای تو را با نفسم جا کردم
حرف با برف زدم سوززمستانی را
با بخار نفسم وصل به گرما کردم
.
.
.