...

این دلنوشته ها و گاهخوانده ها یادآور روزگاریند که به جرم عهد نبسته ام چکه چکه می بارمشان

...

این دلنوشته ها و گاهخوانده ها یادآور روزگاریند که به جرم عهد نبسته ام چکه چکه می بارمشان

کاش

                 بر زخم های شانه ام ایمان بیاورید 

                 غمنامه ی زمانه ام،ایمان بیاورید   

 سازم اصلا کوک نیست،نوای ناظری هم 

 آرامم نمیکند، روزهایم در تاریکی ثانیه ها 

 و شب هایم با کابوس سپری میشوند.  

 فقط نمیدانم این آفتابی که گاه گاه سر ا ز 

 پرده ی اتاقم بر میاورد و چشمانم را وادا ر  

به گرد شدن میکند میخواهد طعنه به زخم های 

  نمک خورده ام بزند یا برای خوشی های 

 بعیدی که در راه است طلب مژدگانی دارد؟  

 قلبم به مسخره ترین حالت تنگ و گشاد 

 میشود و پاهایم با قاطعیت خنده آوری 

  مسیر مه گرفته ی 20 سالگیم را هموار میکند. 

  خیابان ها به طرز وحشت آوری سبقت 

 میگیرند و هرچه ساعت را کات میزنم از زمین 

 منفور عقب میمانم که میمانم. 

 بچه تر که بودم گدای گردن شقی میگفت 

:"کسی دنیایت را سحر کرده و جغدی 

 بر پهنه ی نفس کشیدنت چمباتمه زده،برای 

 باطل کردنش 500 تومان  بگذار توی مشتم، 

حواست باشدقرمزش را قبول ندام ها.."  

 شنیده بودم نباید به آن زن چاق که روی 

 دماغش یک خال سیاه برجسته داشت  

 اعتماد کرد.میگفتند غیر مشتی خزعبلات 

 هیچ نمیداند..  

  اما من شک دارم..او میدانست..میدانست 

 روزی برای 500تومانی قرمز تره هم خرد نمیکنند. . 

و چیزهای بیشتری هم میدانست حتما.. 

 کاش برای یکبار هم که شده به حس 

 بچگانه ام بها میدادم و کارد توی شکم قلکم 

 میزدم و آنوقت کاش یکی از اسکناس هایم را 

   توی مشت آن زن چاق که روی دماغش 

 یک خال سیاه برجسته داشت میگذاشتم..  

اگر چنان میکردم شاید امروز این ابر سیاه با ولع 

 در انتظار شکار خنده هام نمی نشست...

آغاز

قطار به ایستگاه بعدی نزدیک میشود،سوت میکشد و تو با یک چمدان پیاده میشوی . 

هراسان نباش،به استقبالت آمده ام.خوب جمعیت را نگاه کن،میان سرگردانی های این آدم های چشم به راه پس بزن نگاه های غریب را،لباس همیشگی را به تن دارم.قدم بردار و حرکت کن،بیاکمی نزدیک ترسمت راست...آهان1حالا مستقیم مستقیم نگاه کن  ..........سلام.......... 


  دوست دارم میهمانم باشی اگر به میزبانی شایسته ام قدم رنجه کن و با نظرت جرقه ای باش بر آوار تاریکی هایم.بی شک حضورت روزنه ایست برای نفس های نکشیده ام...