...

این دلنوشته ها و گاهخوانده ها یادآور روزگاریند که به جرم عهد نبسته ام چکه چکه می بارمشان

...

این دلنوشته ها و گاهخوانده ها یادآور روزگاریند که به جرم عهد نبسته ام چکه چکه می بارمشان

آغاز

قطار به ایستگاه بعدی نزدیک میشود،سوت میکشد و تو با یک چمدان پیاده میشوی . 

هراسان نباش،به استقبالت آمده ام.خوب جمعیت را نگاه کن،میان سرگردانی های این آدم های چشم به راه پس بزن نگاه های غریب را،لباس همیشگی را به تن دارم.قدم بردار و حرکت کن،بیاکمی نزدیک ترسمت راست...آهان1حالا مستقیم مستقیم نگاه کن  ..........سلام.......... 


  دوست دارم میهمانم باشی اگر به میزبانی شایسته ام قدم رنجه کن و با نظرت جرقه ای باش بر آوار تاریکی هایم.بی شک حضورت روزنه ایست برای نفس های نکشیده ام...
نظرات 17 + ارسال نظر
نوید چهارشنبه 23 بهمن‌ماه سال 1387 ساعت 21:28 http://lawbreaker.blogsky.com

سلام زیبایی بود .
رفیق امیدوارم اینجا نوشتن رو ادامه بدی
منم رفیق همیشه همراهتم
همیشه عاشق و سلامت باشی

مینو پنج‌شنبه 24 بهمن‌ماه سال 1387 ساعت 17:24

سهههههلام عزیزم
خوفی؟وبلاگ جدید مبارک
عاشقتممممممممممممم

سلااام،خوبم به خوبی تو،
ممنون ازت عزیز
........عشق را در پستوی خانه نهان باید کرد........

نوید پنج‌شنبه 24 بهمن‌ماه سال 1387 ساعت 19:44 http://lawbreaker.blogsky.com

قالب جدیدت خیلی نازه

چه خوب که مورد پسنده.ممنون

پسته پنج‌شنبه 24 بهمن‌ماه سال 1387 ساعت 21:51

سلااااااااااااااااااااااااام فدات شم خوبی ؟؟؟!!!!
الهی که چه قدر اینجا ماه شده و چه قدر هم قشنگ نوشتی‌!!!!تا من بجنبم دیدم که ای بابا این مینو یه قدم از من جلوتره مثل همیشه :d
ایشالا که همیشه و همیشه خوب بنویسی و موفق باشی (جمله ام کلیشه ای بود اما خب من زیاد استعداد تو به کار بردن جملات ادبی ندارم)

سلاااااااااااااااااااااام ،بدخواهات فدات شن
چشمهات شسته رٌفتن.مهم نیست کی جلوتره همین که هستین ارزشمنده...استعداد خیلی خوبی تو دلشاد کردن داری...هنر کمی نیست.....mer30

پسته پنج‌شنبه 24 بهمن‌ماه سال 1387 ساعت 21:54

راستی یادم رفت که بگم اره پنهان باید کرد ... قضیه یه ذره بو داره ... نداره؟؟؟؟!!!
امیدوارم که گجت و صدا نکنی دیگه !!!! ( فوضول های عزیز گجت از ماها نیست بر داشت اشتباه نکنین مرسی و ۱۰۰ البته از فوضولی خود بکاهید ممنون)

تو روزگاری که ما هستیم،مگه قضیه ای هم میشه پیدا کرد که بو ندار باشه!!!
اما این یکی فی البداهه نوشته شد
Be sure،it is not fishy
سر و کله ی گجت هم اگه پیدا بشه،به دیده ی منت پذیراشم..

باران شنبه 26 بهمن‌ماه سال 1387 ساعت 10:23 http://i3aran-i3ahari.blogfa.com

سلااااااااااااااااااام عزیز دل

چه طوری یا نه

مبارکه


...


سلااااااااام
تو که چطور باشی منم چطورم حتما!!
ممنون


...

سکوت شب شنبه 26 بهمن‌ماه سال 1387 ساعت 18:58

سلام گل خودم ،خوبی؟یه تبریک جانانه ی جانانه.
تقدیم می کنم به تو به خاطر وبلاگت"
به کجا چنین شتابان؟
گون از نیسیم رسید
دل من گرفته زین جا هوس سفر نداری زغبار این بیابان
همه هست آرزویم.چه کنم که بسته پایم
به کجاچنین شتابان؟
به هرآنجا که باشد به جزاین سرا سرایم
توودوستی خدارا چوازین کویر وحشت به سلامتی گذشتی به شکوفه ها به بهران برسان سلام ما را...
دوست دارم،دوست خوبم

سلام خوب من،
اگر طوفان های مدام روزگار بگذارد،و ریشه کندن از این کویر غمبار مرا دست دهد،سلام مکرر غریبهای سرزمینم را به شکوفه ها خواهم رساند ،شکوفه های ...

[ بدون نام ] شنبه 26 بهمن‌ماه سال 1387 ساعت 23:09

سلام منم تبریک می گم موفق باشید

ممنوم
همراهم باشید اگر موفق خواهم بود

هیچکس یکشنبه 27 بهمن‌ماه سال 1387 ساعت 15:48

من ماندم و ارثیه مادربزرگم
مادربزرگی که جهازش
یک جفت کوه سنگلاخی
یک پارچه نیزارهای دور
یک دست
دشت بیکران بود
مهریه اش یک سکه ماه
چندین قواره آسمان بود
**
دور و برش
فرسنگ فرسنگ
اما برای او
حتی تمام این جهان، تنگ
بیزار از زندان خاک و
قفل این سنگ
**
یک عمر آن پیراهن خط خط
تنش بود
حتی شب جشن عروسی
منجوق خار و پولک تیغ
گل های روی دامنش بود
**
مادربزرگم
با آن لباس راه راه از دور
حتی خودش شکل قفس بود
اما چه با ناز
اما چه مغرور
زیرا عروس هیچکس بود

***
مادربزرگم ...
مادربزرگم ماده ببری بود

من نشانی های خود را میدهم
یک نفر باید مرا پیدا کند
یک نفر باید که با طوفان عشق
برکه ی خشکیده را دریا کند..
---------------
من ماندم و ارثیه ی مادر بزرگم،که تمامش بغض های نشکن بود...

سکوت شب یکشنبه 27 بهمن‌ماه سال 1387 ساعت 18:55

و اینک من در این وادی بی انتها تنهای تنهایم
آیادستی هست که دستان سردم را بفشارد ؟
آیا حرفی هست که تسلای دل خسته ام باشد؟
آیا دراین وادی آغوشی هست برای گریشتن؟
گوشی برای شنیدن دل تنگی ها... .
کجایی؟ ای آشنای غریب!
بغضی تلخ گلویم را می فشارد و...

با دقت نگاه کن، به همان وادی بی انتهایی که در آن تنهای تنهایی.
خیره شو به دوردست تر ها...کم نیستند ساکنان این وادی.
یا ما بلد نیستیم رقصیدن به ساز زمانه ی جوانیمان را یا این دوره تمام سنگدلی هایش را برای ما هدیه!!!گرفته..

Helen یکشنبه 27 بهمن‌ماه سال 1387 ساعت 21:36

زاده شدن در فصلی بی برگ باسرودی سرد با فوت نی از زوزه ی باد
در این زمستان روز
مگر بودن از ریشه ی پاک رو به مردمک عزیزم تبریک میگم
ببخشید یه کم دیر ولی تازه امروز فهمیدم وبلاگت را اوفتاده مبارکه!

حالا من زاده شده ام "در فصلی بی برگ با سرودی سرد با فوت نی از زوزه ی باد"،بودنم و ماندنم بی شک با حضور پرعاطفه ات بهاری خواهد بود.
مُچَکِر!!!از تبریکت..

نوید دوشنبه 28 بهمن‌ماه سال 1387 ساعت 10:39 http://lawbreaker.blogsky.com

سلام منتظر پست های جدیدت هستم ...
موفق باشی

به زودی اتفاف میفتد...

پسته سه‌شنبه 29 بهمن‌ماه سال 1387 ساعت 22:20

خواستم بگم شاید چیزی واسه گفتن نداشته باشم اما هستم جیییییییییییییییگر !!!!!!!!

سکوت سرشار از ناگفته هاست...
مرسی که هستی،عزیز دل!

tanha41 چهارشنبه 7 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 11:08

نوشته هایت عالی است توصیه می کنم اگر خودت می نویسی نویسندگی را ادامه دهی ان هم بصورت حر فه ای

فر هنگسرای امام هفته ای یک جلسه کارگاه داستان دارد

ممنون از لطف بی نهایتتون
چند جلسه در کارگاه های شعرش شرکت کردم ولی جو نه چندان قشنگش آزارم داد...
علاقه مندم بیشتر یاد بگیرم اما یادمان نمیدهند..
مرسی از توصیه تون

یک پرنده جمعه 9 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 00:28

پری جان به امید انکه همیشه پرهای پروازت در پهنه اسمان زندگیت به پهنای صف طویل پرستو های عاشق باشد
پرواز را به خاطر بسپار پرنده مردنی است

اگرچه فراموشی تنها چیزست که همیشه به خاطر میسپاریم،ولی فراوانند خاطره ها و پروازهافراوان تر...

بوعلی سینا سه‌شنبه 13 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 20:49

اول از همه سلام به خاطر وبلاگ خوبتون از شما تشکر می کنم و خواهان موفقیت شمادر تمامی لحظات زندگیتان هستیم

اول از همه یه خوش اومد درست حسابی تقدیم میکنم به بوعلی سینا ،
افتخار ایران و ایرانی و 100 البته بهمنیها!
دوم اینکه تشکر از تشکرتون
سوم اینکه من هم با تمام وجودم اگر قابل باشم دعا میکنم برای موفقیت شما و همه ی همزادهایم...

بو علی سینا سه‌شنبه 13 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 20:52

لطفا در نوشتن به پشت زمینه و رنگ قلمتون کمی دقت کنید

روزگار تمام دقت را گرفته از منی که روزی تمام زندگیم با دقت عجین بود... به روی چشم...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد