با تو هرگز به پایان خویش نمی رسم
روی آن شیشه تبدار تو را " ها " کردم
اسم زیبای تو را با نفسم جا کردم
حرف با برف زدم سوززمستانی را
با بخار نفسم وصل به گرما کردم
.
آتش گرفته پیرهن از شعلهء تنم پهلو به ظهر نیمهء مرداد می زنم این رعشه نیست ، غرش خاموش قله هاست اینک در آستانه ی آتشفشان منم - - - - - - پروانه پس از تولدت زیبایت تا آخر عمر غرق بی تابی شد
آتش گرفته پیرهن از شعلهء تنم پهلو به ظهر نیمهء مرداد می زنم این رعشه نیست ، غرش خاموش قله هاست اینک در آستانه ی آتشفشان منم
گاهی تنگ می آید هرآنچه خووووووب اندازه ی تنت شده بود!!!
گاهی آب می رود تنت !!
آتش گرفته پیرهن از شعلهء تنم
پهلو به ظهر نیمهء مرداد می زنم
این رعشه نیست ، غرش خاموش قله هاست
اینک در آستانه ی آتشفشان منم
- - - - - -
پروانه پس از تولدت زیبایت
تا آخر عمر غرق بی تابی شد
آتش گرفته پیرهن از شعلهء تنم
پهلو به ظهر نیمهء مرداد می زنم
این رعشه نیست ، غرش خاموش قله هاست
اینک در آستانه ی آتشفشان منم
گاهی تنگ می آید هرآنچه خووووووب اندازه ی تنت شده بود!!!
گاهی آب می رود تنت !!