1.
داغـیم ؛
داغ از دمای بالای مخزن نفس کشیدن مان !
صدایمان پس ِ حرارت زایی ها و صدالبته حرارت سائی های
کاذب!! قعر حلق گیر افتاده !
هم آرزو داریم زخم های نمکین مان را کافور زنند !
هم نمی خواهیم از یاد برود طعم شیرین! سوزهایش!
سوزهایی نه فقط از جنس خرداد و تیر
که از جنس تمام فصول!
....
کاش میشد به زبان لالایی هایمان داق باشیم !!!
2.
لااقل دلخوشیم که به یک رمان بی پایان پیوند خورده ایم .
و حضوری آینه وار ، سهم بزرگی از خنکای سایه ی
تابستانی مان دارد.
1 و 2.
داغیم (نقطه)
سلام . خیلی خوب مینویسید .
سلام
ممنون
داغی؟داغیم؟
آره واقعا داغیم...من که امروز خیلی داغ بودم!نه اون داغی که
بابابزرگت میگه این یکی داغ:دی
بیخیال مردمک...
آب خنکی رو روی واژّ ها بریز !!!
رمان بی پایانتم منو کشته!!
فکر نکنی اینو واسه پستت نوشتما؟بعدا میام یه چیز درست و درمونم واسه تو!!می نویسم!
تابستون داره صدام میکنه...اومدم!
واژه ها که زیادی داغ باشن ، آب روش تبخیر میشه !
همینم درست و درمونه نیپونی .
منم حتی صداشو میشنوم !
چند بار متنتون رو خوندم اما متاسفانه شعورم اونقدر نبود که بفهمم
ولی داغ بودن گاهی وقتها این قدر خوبه که می تونه سردی روزهای رفته را جبران بکنه
ایراد از حرارت کلمه ها بوده..نه هرگز از سطح شعور شما
راس میگین :
"داغ بودن گاهی وقتها این قدر خوبه که می تونه
سردی روزهای رفته را جبران بکنه"
اما کاش شعله ها اونقدی نباشن که تمام سرما یادمون بره !
با ماهها فاصله از نوشتن هنوز هم ذوق نوشتنم کور است و اینهمه بهانه برای گفتن را می بیند و نمی بیند.
مردمکم سلام!
هنوز هم پاره ی قلبمی
۱
اینهمه بهانه برای گفتن را می بیند و نمی گوید !
که کاغذپاره های درس و درس و درس هنوز بر دیوار باد میخورد !
حالا فصل سرخوشی ست ..
" تو بزن تا من ــــــــ "