گاهی شدیدا نیاز پیدا میکنی به این که تنبیه شوی !
کسی جرمی برایت پیدا نمی کند که جرات مجازات به سرش بزند !
چاره نداری !
باید خودت دست به کار شوی..شکایت نامه را بدهی یکی از همین
پیرمردهای دم دادگاه تحریر کنند..انگشت بزنی..با یک سرکار! بروی دم در
دلت و..هیچ رقمه ترحم نکنی و رضایت ندهی.. مهلت هم..
مجبوس وجدان و قانون چرکین این حوالی شوی..
بلکه بتوانی بالاخره زندگی اجتماعی! را تا کنی توی جیبت و بی خیال هرچه
معرفت ، پی ِ تکبیر انفرادی را بگیری !
-----
همین حالا دست به کار میشوم .
روشش را در وبلاگ قرار دهید تا ما هم دستی به خودمان بکشیم
البته خانه تکانی بهتر ازتنبیه ا ست
خانه تکانی هم کرده بودیم روزی!
اما انگار تمام غبارها را به خیال خودمان فقط ، تکانده بودیم !
روش !
باید تمام آزاردهنده ها را رها کرد .
باید انقدر راه های خوش برای خودت بتراشی که از ناخوشی اطراف
متاثر نشوی !
..
نمی شود بی خیال هر چه معرفت شد...
دست بکار شدی جواب گرفتی آیا؟
وقتی ساز ناکوک دستت بدهند و ...
هنوز زمان برای نتیجه گیری باقی ست!
سازت که قرار است کوک بشود همین روزها
پس بهانه تراشی نکن!!!!
:(
۲ روز بعد احتمالا بله!
با صدای خود خودش برایم خواهد خواند !
همه چیز خوب است .. شاید پرتوقع شده ام !
خنده لطفا :)
مجبور و محبوس (مجبوس!!!) گوش سپرده ایم امنیه ای ها! را که هی قانون هوار می زنند که تنبیه تان می کنیم اگر خودزنی! نکنید... من اما دل و دماغ تنبیه کردن خودم را ندارم... در جیبم هم جای نمی گیرد این همه! زندگی اجتماعی... انفرادی هم نمی شود... کمی با ساز همه! می رقصم! تا ببینیم دست از سرم بر می دارند....
دل و دماغ تنبیه کردن خویش مان نیست چون ناخواسته مفعولش
هستیم!
یک نقطه ی اضافی! انگار روزنه ای برای تغییر جو و درک آزادی هست
هنوز! ؛)
اما با جماعت ِ ناجور یا بی دل یا تنگ چشم! نمیشود دمخور شد!
و ازقضا سرشماری اخیر چشم هایم خبر از کثرت آمارشان میدهد!
چه بدانم ؟!
شاید برای تغییر ماهیت هم یک میلیون تسهیلات میدهند !!!