...

این دلنوشته ها و گاهخوانده ها یادآور روزگاریند که به جرم عهد نبسته ام چکه چکه می بارمشان

...

این دلنوشته ها و گاهخوانده ها یادآور روزگاریند که به جرم عهد نبسته ام چکه چکه می بارمشان

لج و لجبازی های گاه گاه مان را نبین ! 

دوستی من و دنیا ریشه در بیست و چند سالگی دارد .. 

همان وقتی که نفس برای آمدن نداشتم و .. هوایم داد 

همان نقطه ی دوری که هم پیمان شدیم برای به پای هم ماندن.. 

و به پای هم ساختن .. وعده ی خورشیدم داد .. دستم گرفت و با 

قول ِ خوش اقبالی انگیزه ی قدم برداشتنم شد .. 

 ..

سلام بیست و چندسالگی .. 

خوش آمدی به پنجره ی لحظه هام .. دست به دستم بده ... 

شانه هایم کوتاه تر از دیدن قصه هایت است ! چشمانت را برای شنیدن 

نامه های نانوشته و حرف های ناخوانده ، وام میخواهم .. 

آمده ای برای فرداهایم در نی بدمی ؟؟ .. بــِدَم

حکایت های فصل جدید باید شنیده شود ..  

 

 

- - - - - 

 

تا بوده ،

آدم ها همیشه از همه چیز گذشته اند!

اصلا آدم ها می آیند که بگذرند .. که ندید بگیرند ..

و وجه اشتراک غلیظ آدم ها ، همین است ..

تنها تفاوت در سرعت! است .. که کدام سریع تر میگذرد !

که کدام پیشقدم می شود ! که کدام "بی خیال" میشود .

و همین است که صفت می نامندش .. صفت ِ آدم !

وقتی گزنده ها ایـــــــــــــنهمه تنوع دارند ، لازم نیست آدم 

خیلی عاقل باشد تا از یک سوراخ دوبار گزیده نشود .. 

غافل هم که باشد همین است !

"هرچه از دوست رسد نکوست"

چون مهربانی هایش همه ی دنیایت می شود

و نامهربانی هایش درس زندگی .. یا فراتر .. راه زندگی!

نظرات 3 + ارسال نظر
صنم شنبه 2 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 13:57

سلام
من..من..به خدا..من..من..(تقصیر عمه ام بود:))

--------
بگذریم نه؟
دوست جونم تولدت رو هزار باره تبریک میگم!!
اینجا فقط واسه این نوشتم که وقتی پیر شدی و با عصا و دندون مصنوعی اومدی اینجا بگی بابا صنمم دوست بدی نبود!



بوس بوس(یح زده نه ها؟!)

سلام

همینه هیشکی عمه ها رو دوس نداره دیگه

----
هزارباره ممنونتم ..

خاصیت پیراس که از گذشته ها مثه عسل یاد کنن ..مخصوصا پیش
نوه هاشون .. منم از امروزا عسلاشو موندگار میکنم ..

بوس بوس (بارنگ قرمز)

صنم دوشنبه 4 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 17:22

اهااااااااااااان!

من حتی از نا مهربانی ها..درس نگرفتم!
می شود مگر؟می شود راه زندگی!!!!! را این گونه دید؟

اما مهربانی..خیلی وقت ها هم هی دنیایم بوده.

این که درس بگیریم یا نه بستگی تامی به موقعیت و زمان و احوال و ...
دارد . کسی که باید بگیرد ، می گیرد . تلخی ِ اتفاق افتادنش ، آخر
سال جبران میشود . بعد از یک سال مشق کردن و خط زدن به کلاس
بالاتری می رویم ، باسواد تر می شویم . به قول شریعتی : "دانش با
احساس نمی سازد" یک جا به تناقض می خورند . و همین است که
با ترس جلو میروم .من هرگز نمی خواهم در این تناقض تلخ بمانم .

tanha41 سه‌شنبه 5 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 15:56

ببخشید که من عقب موندم وبعد از اینکه تولتون گذشته تولدتون رو تبریک می گم امیدوارم در زندگی به تمام ارزوهاتون برسید وخوش باشید
همش تقصیر امتحانات باعث شده بود فقط به وبلاگ خودم سر بزنم و برم سر درسا
امیدوارم سالهای سال میزبان ما در این وبلاگ باشید

خواهش می کنم . شنیدن تبریک همیشه شیرین و خواستنیه .
خیلی ممنونم .
( تموم شدن امتحاناتم واقعا یه جشن بزرگ لازم داره )
امیدوارم سال های سال خواننده ی اینجا بمونین .

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد