...

این دلنوشته ها و گاهخوانده ها یادآور روزگاریند که به جرم عهد نبسته ام چکه چکه می بارمشان

...

این دلنوشته ها و گاهخوانده ها یادآور روزگاریند که به جرم عهد نبسته ام چکه چکه می بارمشان

من و تو


"

و آنگاه خود را کلمه ای می یابی که معنایت منم

و مرا سینه ای که دلم تویی

و خود را معبدی که راهبش منم

و مرا قلبی که عشقش تویی

و خود را شبی که مهتابش منم

و مرا شمعی که پروانه اش تویی

و خود را انتظاری که موعودش منم

و مرا قندی که شیرینی اش تویی

و خود را هراسی که پناهش منم




.

.

سرت را تکان می دهی و می گویی :

نه ! هیچ کدام .

هیچ کدامِ این ها نیست ، چیز دیگری ست .

یک حادثه ی دیگری و خلقت دیگری

و داستان دیگری ست

و خدا آن را تازه آفریده است .


"


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد